زن میانسال: عشق ممنوعه همسرم زندگی ام را سیاه کرد
تاریخ انتشار: ۱۰ اسفند ۱۳۹۹ | کد خبر: ۳۱۱۵۷۸۸۳
زن ۵۰ ساله که با چهرهای نگران و کوله باری از رنج و سختی پا به دایره مددکاری اجتماعی کلانتری گذاشته بود، درحالی که از تهدید به خودکشی دخترش وحشت داشت، درباره سرگذشت خود به مشاور و کارشناس اجتماعی کلانتری توضیحاتی ارائه داد.
به گزارش شریان نیوز، از روزی که همسرم با دختر دیگری ازدواج کرد و به دنبال سرنوشت خودش رفت، من به سختی دو دخترم را بزرگ کردم که یکی از آنها در خارج از کشور تحصیل میکند، اما دیگری با ترغیب هم دانشگاهی اش به مصرف مواد مخدری روی آورده است که .
بیشتر بخوانید:
اخباری که در وبسایت منتشر نمیشوند!
زن ۵۰ ساله که با چهرهای نگران و کوله باری از رنج و سختی پا به دایره مددکاری اجتماعی کلانتری سجاد مشهد گذاشته بود، درحالی که از تهدید به خودکشی دخترش وحشت داشت، درباره سرگذشت خود به مشاور و کارشناس اجتماعی کلانتری گفت: ۳۰ سال قبل پای سفره عقد نشستم و با جوانی ازدواج کردم که به تازگی در یکی از ادارات دولتی استخدام شده بود. زندگی خوب و شیرینی داشتم تا این که سه سال بعد باردار شدم و دخترم سمیرا به دنیا آمد. او چهار ساله بود که دختر دیگرم پا به این دنیا گذاشت و لذتها و شیرینیهای زندگی ما با وجود حمیرا چند برابر شد. دخترانم استعداد خوبی داشتند و در تحصیل بسیار موفق بودند تا این که همسرم حدود ۱۷ سال قبل و برای ادامه خدمت به یکی از روستاهای خراسان شمالی رفت، اما در این میان ارتباطی بین او و یکی از همکارانش به وجود آمد، به طوری که مدتی بعد این ارتباط صمیمانه به اختلاف کشید و آن دختر جوان از همسرم شکایت کرد. در نهایت همسرم ناچار شد با تن دادن به ازدواج با آن دختر به این ماجرا پایان بدهد.
من هم برای حفظ آبرو و ترس از رسوایی خانوادگی مجبور شدم به این ازدواج رضایت بدهم که همین موضوع روزگارم را سیاه کرد و درحالی که هنوز دختر کوچکم به ۷ سالگی نرسیده بود، همسرم من و فرزندانم را رها کرد و به دنبال عشق خودش رفت. او همه اموال را به نام همسر دومش کرده بود و من و فرزندانم در یک آپارتمان زندگی میکردیم. در همین حال بود که من هم در آموزش و پرورش مشغول فعالیت شدم و از مضیقه مالی بیرون آمدم. سمیرا (دختر بزرگم) بدون توجه به این اوضاع و احوال، افکارش را روی درس ومدرسه متمرکز کرد و در یکی از رشتههای مهندسی وارد دانشگاه شد. او پس از پایان تحصیلاتش به خارج از کشور رفت و هم اکنون نیز دختری بسیار موفق است، اما حمیرا از نبود پدر ضربه روحی و عاطفی شدیدی خورد و به سختی دبیرستان را به پا یان رساند. او بعد از دو سال رنج و مشقت بالاخره در یکی از دانشگاههای غیرانتفاعی مشهد پذیرفته شد، اما این ماجرا سرآغاز روزهای شومی بود که بر سرم سایه میانداخت. چند ماه بعد حمیرا به دختری گوشه گیر و منزوی تبدیل شد به گونهای که تا دیر وقت بیدار بود و روزها نیز تا بعدازظهر میخوابید، سپس با سر و وضعی آشفته از خانه بیرون میزد و زمانی به خانه بازمی گشت که به شدت پرخاشگری میکرد و حوصله صحبت با مرا نیز نداشت. او مدام با تلفن همراهش مشغول بود و هر روز بیشتر رفتارش تغییر میکرد.
در این میان از دختر بزرگم خواستم تلفنی با خواهرش صحبت کند، اما از آن چه میشنیدم وحشت زده شدم، دخترم میگفت حمیرا درگیر مواد مخدر صنعتی شده است. من هیچ چارهای نداشتم جز آن که از خواهرم کمک بگیرم، چون او رفاقتی صمیمانه با حمیرا داشت، اما دخترم نه تنها ماجرای اعتیادش را پنهان کرد بلکه مدعی شد اگر بیشتر او را تحت نظر بگیریم، از خانه فرار میکند. در عین حال با کنکاشهای بیشتر فهمیدم که او از طریق دوستان هم دانشکدهای اش با افرادی در تهران و مشهد آشنا شده است که او را به بهانه غلبه بر امتحانات و «تمرکز» به مصرف مواد مخدر خطرناکی سوق داده اند که حالت توهم زایی دارد و فاجعه بارتر از هروئین است. تازه فهمیدم او از سه ماه قبل با برخی از همکلاسی هایش در حالی این گونه مخدرهای صنعتی را مصرف میکند که آرزو داشت پس از گرفتن مدرک تحصیلی کارشناسی و برای ادامه تحصیل نزد خواهرش برود، اما حالا تا نیمههای شب در بیرون از منزل به سر میبرد و زمانی هم که به خانه بازمی گردد، یارای سخن گفتن با او را ندارم. اکنون هم شنیده ام قرار است با یکی از دوستانش به شهر دیگری برود و مرا تهدید کرد که اگر مانع رفتنش بشوم دست به خودکشی میزند و ...
شایان ذکر است با دستور سرهنگ مجدی (رئیس کلانتری سجاد) بررسیهای روان شناختی و کارشناسی مشاوران زبده کلانتری برای نجات این دختر جوان از مسیر تباهی آغاز شد.
ماجرای واقعی با همکاری پلیس پیشگیری خراسان رضوی
منبع: شریان
کلیدواژه: اجتماعی کلانتری
درخواست حذف خبر:
«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را بهطور اتوماتیک از وبسایت shariyan.com دریافت کردهاست، لذا منبع این خبر، وبسایت «شریان» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۳۱۱۵۷۸۸۳ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتیکه در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.
خبر بعدی:
برای نجات خودم شوهرم را کشتم
اردیبهشت سال ۱۴۰۲ زن جوانی به نام مریم، هراسان از خانهاش خارج شد و در حالی که از قتل شوهرش خبر میداد از همسایهها کمک خواست.
دقایقی بعد مأموران پلیس پاکدشت در محل حاضر شدند و پس از بررسیهای اولیه مشخص شد که مرد ۴۲ سالهای به نام کریم با ضربه کارد به قلبش جان باخته است.
همسر مقتول پس از حضور در پلیس آگاهی به قتل همسرش اعتراف کرد و در تشریح ماجرا به مأموران گفت: ۴ سال پیش با کریم ازدواج کردم، اما از همان روزهای اول زندگیمان به اختلاف خوردیم و مدام باهم دعوا میکردیم تا اینکه خانوادههایمان توصیه کردند اگر بچهدار شویم اختلافهایمان حل میشود. دوسال بعد صاحب فرزند شدیم. اما همسرم هر روز بداخلاقتر از قبل میشد و ما همیشه باهم درگیر بودیم. او سر هر موضوعی من را به باد کتک میگرفت. کار درست و حسابی نداشت و ما همیشه با مشکلات اقتصادی روبهرو بودیم.
وی درباره روز حادثه نیز گفت: صبح خواب بودم که همسرم با کتک بیدارم کرد و از من خواست تا بهسرعت برایش صبحانه آماده کنم. در حال درست کردن چای بودم که به دلیل مخارج نوزادمان با من دعوا کرد و گفت که چرا بچه را از شیرخشک نمیگیری و چرا از پوشک استفاده میکنی؛ من پول خرید شیرخشک و پوشک ندارم و... بعد هم به من گفت که باید گوشی تلفنم را به او بدهم تا آن را چک کند، وقتی من مخالفت کردم به جانم افتاد و کتکم زد، با دستانش گلویم را فشار داد بهطوری که چشمهایم سیاهی رفت، درحالی که برای نجاتم تقلا میکردم دستم به چاقویی خورد و آن را برداشتم و ضربهای به او زدم که روی زمین افتاد و غرق در خون شد.
در این میان پزشکیقانونی نیز در گزارشی علت مرگ را پارگی شریانهای قلب و خونریزی شدید داخلی اعلام کرد.
با تکمیل تحقیقات و اعتراف صریح متهم، صحنه جرم بازسازی شد و پرونده برای رسیدگی به شعبه دهم دادگاه کیفری یک استان تهران فرستاده شد.
در دادگاه چه گذشت
در ابتدای این جلسه پدر و مادر مقتول از طرف خود و نوه خردسالشان درخواست قصاص کردند.
پدر کریم به قضات گفت: متهم برای تبرئه خودش دروغ گفته، پسرم هیچگاه او را کتک نزده بود. ما نمیدانیم که واقعاً چه اتفاقی افتاده و عروسمان چگونه با بیرحمی پسرمان را به قتل رسانده است، اما هرگز حاضر به مصالحه نیستیم و درخواست قصاص او را داریم.
پس از آن متهم به جایگاه رفت و به قضات گفت: روز حادثه با شوک ضربههای کریم از خواب پریدم بعد هم سر موضوعی با من درگیر شد و گلویم را گرفت، داشتم خفه میشدم و از آنجا که همسرم مرد تنومندی بود، نمیتوانستم خودم را از دستش نجات دهم و چشمهایم سیاهی رفت.
دستم را روی زمین میکشیدم که به یکباره دستم به کارد میوهخوری خورد و آن را جلوی سینهاش گرفتم تا بترسد و رهایم کند، اما چاقو ناخواسته وارد قلبش شد.
آنقدر شوکه شده بودم که نمیدانستم چه کار کنم تا به خودم آمدم از همسایهها کمک خواستم.
در ادامه قاضی از متهم پرسید شما چاقو را برای ترساندن همسرتان جلوی قفسه سینهاش گذاشتید یا برای دفاع از خودتان؟
متهم جواب داد: برای ترساندن همسرم. من چاقو را بین خودم و او قرار دادم تا گلویم را رها کند، اما او قصد جانم را کرده بود.
با پایان جلسه قضات برای صدور رأی وارد شور شدند.
روزنامه ایران
باشگاه خبرنگاران جوان اجتماعی حوادث و انتظامی